علوم انساني و تربيت نيروي انساني در دانشگاه ها و مراکز آموزش عالي در حوزه علوم انساني از موضوعاتي است که هرازچندگاهي مورد توجه جريانات مختلف سياسي، فرهنگي و برنامه ريزي آموزشي واقع مي شود و اغلب مورد بي مهري قرار مي گيرد. برخي علوم انساني را عامل بي ديني و گسستگي فرهنگي مي دانند و اگر بتوانند مي خواهند ريشه آن را خشک کنند و بعضي در پي محدود کردن و حذف بعضي از رشته ها از نظام آموزش عالي برميآيند و برخي نيز سخن از سودمندي يا بي فايدگي اين علوم به ميان ميآورند. اين قبيل اشخاص به جنبه کاربردي علوم نگاه مي کنند و پيش خود تصور مي کنندکه مثلا فارغ التحصيل پزشکي به معالجه بيماران مي پردازد و فارغ التحصيل مهندسي در يک کار مهندسي به تناسب رشته تحصيلي مشغول کار و خدمت رساني مي شود اما مثلا يک فارغ التحصيل فلسفه يا ادبيات يا جامعه شناسي و روانشناسي و تعليم و تربيت چه کاري به عهده مي گيرد و چه نيازي از جامعه را برطرف مي کند؟ يکي از راه هاي حل اين مساله اين است که بگوييم پس نيازي به علوم انساني نيست و کوشش کنيم براي محدود کردن اين علوم و بعد حذف کامل آنها از حوزه تحصيلا ت رسمي که عده اي چنين مي انديشند و اگر بتوانند مايل اند اين قبيل علوم را برچينند. راه ديگر مساله و حل آن اين است که بيشتر فکر کنيم و ببينيم آيا واقعيت مساله همان است که در سوال مطرح شده است يا نه؟ و شايد اگر به هويت فردي و جمعي انسان و نيازهاي او توجه کنيم پاسخ ديگري به اين سوال بيابيم; پاسخي که جامعه بشري و جامعه خود ما عليرغم طرح سوال اول همچنان به حضور گسترده علوم انساني با نظر مثبت و حتي به عنوان يک ضرورت راي داده است. هويت انساني فردي و اجتماعي انسان، چيستي آن، نيازهاي آن وعوامل موثر در قوام آن که مي توان در مجموع به يک تعبير، آن را فرهنگ ناميد در معناي وسيع کلمه، از طريق علوم انساني مشخص مي گردد و سامان مي يابد. شکل گيري هويت فرهنگي و چگونگي آن، عوامل موثر آن، چه براي يک فرد و چه براي يک جمع که از آن به خانواده، قوم، همشهري، ملت، امت، جامعه انساني و عناويني از اين قبيل تعبير مي کنيم در علوم انساني تبيين مي شود و بعد نيازهاي او و ضرورت هاي زندگي فردي و جمعي او همه از طريق علوم انساني رو به کمال مي رود و حتي نيازهاي او پس از اين تحولا ت فرهنگي متفاوت مي شود و آن گاه براي رفع اين نيازها به ساير علوم توجه مي شود. به عبارتي ديگر ساير دانش ها براي رفع نيازهايي پديد مي آيند که از طريق علوم انساني بررسي شده اند و بنابراين ساير دانش ها خدمتگزار و کارگزار علوم انساني هستند و نقش آنها نقش پايه و فلسفه است و ديگر علوم و فنون برخاسته از آن و خدمتگزار آن هستند. وقتي انسان براساس يک فرهنگ يک نوع زندگي جمعي مثلا شهرنشيني را بر مي گزيند، آن گاه دانش معماري يا شعب گوناگون مهندسي براي تحقق آن وارد کار مي شوند. وقتي براساس يک نياز زندگي انساني ضرورت جاده و رفت و آمد پذيرفته مي شود مهندسان مختلف براي تحقق آن به خدمت گرفته مي شوند.
دين، روانشناسي، جامعه شناسي، فلسفه، ادبيات، اقتصاد، سياست، حقوق، مديريت، اخلا ق، فرهنگ، هنر، زبان بخش هايي از معماري و امثال اينها هويت آدمي را تعين مي بخشند و راه و مسير بهتر زندگي و کيفيت آن را معين مي کنند، خط مي دهند، فکر مي دهند و بعد علوم ديگر به عنوان ابزار براي تحقق آن آرمان ها به کار گرفته مي شود و حتي توجه به اين که بايد از علوم بهره گرفت و زندگي را براساس آنها سازمان بهتري داد و مثلا ساختمان هاي بهتري ساخت، شهر بهتري ساخت، صنايع بهتري پديدآورد همه در پي نياز و جهت گيري اي است که قبلا توسط يک يا چند شعبه از علوم انساني درباره آن بحث و نتيجه گيري شده است. بنابراين زندگي انساني بدون فرهنگ که محصول علوم انساني است متوقف مي شود و تمامي علوم و فنوني که غير از علوم انساني متوقف خواهد شد. حيات و بقاي همه علوم و فنون به فرهنگ جامعه و نوع آن بستگي دارد که از طريق علوم انساني ارتقا مي يابد بنابراين علوم انساني نقش پايه در تحول زندگي فردي و اجتماعي انسان دارد.
نظريه هاي تحولا ت اجتماعي، سياسي، تمدني، فرهنگي ملي، منطقه اي و جهاني همه از علوم انساني است. گذشته از اين مباحث کلي، فارغ التحصيلا ن علوم انساني در ارتقا و باروري همين نيازهاي معنوي و فرهنگي جامعه با اشتغال در يکي از حوزه هاي تخصصي علوم انساني خدمات بزرگي مي کنند: معلم ادبيات، معلم هنر يا فلسفه يا ديني يا اخلا ق يا جامعه شناس يا روانشناسي و امثال اينها هرکدام در حوزه تخصصي خود به گسترش و تعميق اين بينشها و فرهنگ ها مي پردازند و کارشناسان عالي جامعه شناسي و اقتصاد و برنامه ريزي، مديريت سياسي و امثال اينها در حوزه کاري خود راه هاي ارتقاي کيفي و راه هاي رسيدن به مدارج عالي تر را بررسي و برنامه ريزي مي کنند و کارشناسان حقوقي و قضائي نيز همچنين.
بنابراين هرچه به علوم انساني اهميت داده شود اهميتي که به ارتقاي کيفي و کمي آنها بينجامد، جامعه وضع بهتري خواهد داشت و به عکس هرگونه بي توجهي به علوم انساني يا هريک از آنها، در همان حوزه باعث رکود خواهد شد. بحث تعارض احتمالي بين آنها نيز بايد در همان علوم بررسي شود. با دانش هاي مهندسي نمي توان آن تعارضات احتمالي را حل کرد و شايد به اين جهت است که علوم بين رشته اي مورد توجه قرار گرفته است تا نوعي سازگاري بين نتايج علوم مختلف پديد آيد.
خلا صه آن که هرگونه بي توجهي و بي مهري به علوم انساني يا هرتفسيري که صورت گيرد، براي جامعه خسارت بار خواهد بود. راه اصلا ح آن علوم و تعيين مباني و جهت گيري هاي آنها نيز بايد در همان علوم با اصول و مباني همان علوم بررسي شود.
عضو انجمن اسلا مي مدرسين دانشگاهها
تاریخ ارسال پست: یک شنبه 18 بهمن 1394 ساعت: 15:7
برچسب ها : دکترنجفقلی حبیبی,